تو را از قاب عکست صدا می زنم
می نشانم روی صندلی
چای می ریزم...
لبخند می زنی!
حالا فرصت زیادی هست
که هورت نکشی چای داغت را...
که فنجان را نیمه پر و
عاشقانه هایمان را نیمه کاره رها نکنی...!
مثل مراسم چای ژاپنی
با ظرافت مقابلت می نشینم
سر صبر
به لبت نزدیک می کنم
لب داغ فنجان را...
لبخند می زنی!"
ریخت روی لباست!
دست از این لبخند بردار "
بر نمی داری
برت می دارم
دوباره روی طاقچه بگذارم
به حماقتم!!!
لبخند می زنی...
می نشانم روی صندلی
چای می ریزم...
لبخند می زنی!
حالا فرصت زیادی هست
که هورت نکشی چای داغت را...
که فنجان را نیمه پر و
عاشقانه هایمان را نیمه کاره رها نکنی...!
مثل مراسم چای ژاپنی
با ظرافت مقابلت می نشینم
سر صبر
به لبت نزدیک می کنم
لب داغ فنجان را...
لبخند می زنی!"
ریخت روی لباست!
دست از این لبخند بردار "
بر نمی داری
برت می دارم
دوباره روی طاقچه بگذارم
به حماقتم!!!
لبخند می زنی...